سلام - به خدا دیگه داره اشکم در میاد- من یه پسر 20 ساله هستم - خدا شاهده مشکل من دیوونم کرده - اشکم رو در آورده .یه مشکل هم نیست یکی یکی میگم یکی یکی بررسی کنید تورو خدا
من دانشجو هستم - ترم های نخست از یه دختر خیلی خوشم اومد خیلی خیلی خیلی - با حجاب بود با پسرا نبود خانوم بود - بعد استخاره کردم بد در اومد چون دو دل بودم جالب اینجاست به جز خودم و خدا هچیکس خبر نداشت ولی فرداش خواهرم اومد گفت دیشب خواب دیدم ازدواج کردی با همسرت به مشکل خوردی مطمئن شدم واسه چی بد در اومد استخاره .چون اصلا خواهرم که هیچ - حتی دوست تو دانشگاهمم نمیدوست اصلا هیچکس نمیدونست
گذشت چند ترم بعد تو یه کلاس دیگه از یه دختر دیگه خوشم اومد - از کاراش از این که برام با نمک بود اصلا نمیدونم اصلا خوشم اومد ولی نمی تونم بگم دقیقا واسه این تقریبی گفتم بهتون حالا مهم نیست نمیدونم چی شد بعد یه مدت دیگه اصلا بهش حسی نداشتم !!! اصلا !اصلا انگار نه انگار یه روزی ازش خوشم اومده بود
گذشت یه مدت خیلی کوتاه یه دختر دیگه چشممو گرفت که اونم خیلی زود انگار بهش حسی نداشتم
تا این آخری حس میکنم به یه دختری سخت علاقه دارم ! و دوست دارم ازش خواستگازری کنم !
ولی ولی ولی !
با این همه داستانی که گفتم دارم دیوونه میشم ! آیا من هرزگی احساس دارم ؟
دارم دیوونه میشم
یعنی بعد یه مدت اینم فراموش میکنم
چیکار کنم ؟ تو رو خدا بگید چیکار کنم .
دیگه این مشکل دیوونه کننده منو از زندگی وا داشته
اینو پاسخ بدید تا بقیه ی مشکلاتم رو بگم این از همه فعلا مهم تره